شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز؛ تورج الوند و مارال بنی آدم که نامزدی بهترین بازیگری جشنواره فجر را به ترتیب برای بازی در فیلمهای «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی و «در آغوش درخت» ساخته بابک خواجه پاشا در کارنامه خود دارند، با نقشی متفاوت، در فیلم کوتاه «راعون» جلوی دوربین رفته اند؛ فیلمی که متقاضی حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران امسال بود، اما نتوانست به این رویداد راه پیدا کند.
مستند «مه آباد» نیز اثری متفاوت درباره وقایع آبان سال ۱۴۰۱ در غرب کشور است. این مستند قرار بود در روزهای آینده روی آنتن تلویزیون برود. اما چندی پیش دهنوی با انتشار مطلبی در فضای مجازی ضمن اینکه از مستند «مه آباد» به عنوان مهمترین اثر درباره اتفاقات پاییز سال گذشته ایران یاد کرد، از منتفی شدن پخش تلویزیونی آن به خاطر اصلاحات عجیب و غریب این رسانه خبر داد. مسعود دهنوی در گفتگو با ما توضیحات بیشتری درباره دو اثر آماده پخشش ارائه کرده است.
نام فیلم «راعون» برگرفته از آیهای در قرآن و معنی آن نگهدارندگان است. این فیلم فضای ویژهای دارد و به اتفاقاتی که برای یک راننده اسنپ رخ میدهد، میپردازد.
استفاده از بازیگران سرشناس، بُعد تجربی خوبی دارد و میتواند به برقراری ارتباطات سینمایی در آینده کمک کند. از طرف دیگر هرکارگردان، تصویری از بازیگرانی که میخواهد با آنها همکاری داشته باشد در ذهن دارد و میخواهد نقشهای فیلمش به بهترین حالت اجرا شود. تورج الوند و مارال بنی آدم هم بازیگرهای ذهنی من برای بازی در «راعون» بودند که خوشبختانه بعد از خواندن فیلم نامه متقاعد شدند جلوی دوربین بروند.
قطعا فیلمهای کوتاه توان پرداخت دستمزد واقعی بازیگران حرفهای سینما را ندارند. بازیگرانی هم که بازی در این گونه فیلمها را میپذیرند با هدف حمایت از جوانان و فیلم کوتاه پای کار میآیند و فقط مبلغی به عنوان هدیه دریافت میکنند. خانم بنی آدم و آقای الوند نیز با همین نگاه جلوی دوربین «راعون» رفتند و با تمام توانشان هم به ایفای نقش پرداختند.
به نظرم آنچه در وهله اول در جذب مخاطب اهمیت دارد، فیلم نامه است. یعنی اگر فیلم نامه و قصه خوبی داشته باشیم، میتوانیم مخاطب را با خود همراه کنیم، باوجوداین در برخی از فیلمهای کوتاه، قصه و ماجرایی روایت نمیشود. تأثیر حضور بازیگران سرشناس در جذب مخاطب را هم من رد یا تأیید نمیکنم، ولی مخاطب عام دوست دارد آثاری را که از حضور این افراد بهره گرفته اند دنبال کند.
ما متقاضی شرکت در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودیم، اما متأسفانه داوران فیلم را نادیده گرفتند و از حضور در بخش مسابقه محروم شدیم. این درحالی است که «راعون» همه استانداردهای یک فیلم خوب را داشت و ما در همه بخشها از افراد حرفهای استفاده کرده بودیم. من بسیار به این اتفاق معترضم. البته اعتراضها در جشنوارهها به جایی نمیرسند، چون تصمیمها گرفته شده اند.
من فکر میکنم «راعون» به خاطر محتوایش از جشنواره کنار گذاشته شد. درواقع برخی دوست ندارند فیلمهایی با موضوعات اخلاقی و معنوی عمیق در جشنواره نمایش داده شود و ترجیح میدهند به جای حل مسئله و گفتگو درباره این موضوعات، از آنها فرار کنند. به نظر من بهترین جایی که «راعون» میتوانست دیده شود جشنواره فیلم کوتاه تهران بود که به دلیل سیاستها و تصمیمهای غلط این اتفاق رخ نداد. البته ما بازهم تلاش میکنیم در بخش بین الملل بتوانیم «راعون» را نمایش دهیم.
حضور در جشنوارهها قطعا میتواند اثرات مثبتی در مسیر یک فیلم ساز داشته باشد، به شرط آنکه سیاست گذاری این رویدادها به درستی تعیین شود و به حاشیه نرود. یعنی اگر سیاست گذاری جشنوارهها مبنی بر شناسایی استعدادهای جدید و حمایت از آن هاست، باید همان را دنبال کنند.
همچنین به نظرمن دیده شدن فیلم در جشنوارهها به فیلم ساز کمک میکند مقدمات ساخت اثر بعدی خود را فراهم کند. برای مثال بسیاری از پیشنهادهای کاری که من داشتم بعد از حضورم در جشنوارهها و جوایزی بود که به دست آوردم. درواقع موفقیت در جشنوارهها حتی روی دستمزدها و مسائل مالی آثار آینده فیلم سازان هم اثر میگذارد.
من سال قبل، اواسط بحرانهایی که در کشور اتفاق افتاد، سفری به سه شهر کردنشین مهاباد، پیرانشهر و بوکان داشتم؛ شهرهایی که در فضای مجازی بسیار درباره آنها صحبت میشد و هم شبکهها آن طرف آب، هم شبکههای داخلی پیگیر وضعیتشان بودند. من به عنوان مستندساز دوست داشتم آن اتفاقات را از نزدیک ببینیم و تحلیل خودم را داشته باشم؛ ازاین رو در اواخر آبان و اوایل آذر چند روزی به این سه شهر رفتم که منجر به ساخت مستندی به اسم «مه آباد» شد. همچنین ما تمام تلاش خودمان را کردیم تا با زاویه دید حقیقت طلبانه و بدون پیش فرض وارد آنجا شویم و روایتی درست از اتفاقات در فیلم ارائه کنیم که خوشبختانه ارگانهای مختلف هم برای محقق شدن این موضوع همکاری خوبی با ما داشتند.
تلویزیون بعد از بازبینی مستند «مه آباد» از ما خواست اصلاحاتی در اثرمان اعمال کنیم. ازآنجایی که این اصلاحات به فیلم ضربه میزد و باعث میشد حقیقت در برخی بخشها به درستی بیان نشود، ما تصمیم گرفتیم مستند را از تلویزیون پخش نکنیم، چون دوست داشتیم اصل قضیه گفته شود. الان هم پیگیر اکرانهای دانشگاهی «مه آباد» هستیم و فکر میکنیم پخش این اثر در دانشگاهها میتواند مؤثر باشد.
متأسفانه مدیران صداوسیما اصلا علاقهای به شنیدن صدایی جز صدای خودشان ندارند، حتی اگر این صدا از سوی هم فکران خودشان باشد؛ این درحالی است که من در زمان ساخت «مه آباد»، در ذهنم همیشه به مخاطب تلویزیونی فکر میکردم و میخواستم مردم اثری ببینند که اعتمادشان را جلب کند، اما تلویزیون اصلاحاتی برای مستند درنظر گرفت که در صورت اعمال آن بخشهای قله و اوج اثر حذف و مخاطب با یک فیلم سطحی یا یک گزارش خبری کاملا یک طرفه روبه رو میشد. باوجوداین ما به این راحتی پا پس نمیکشیم و به دنبال پخش «مه آباد» از پلتفرمهای دیگری که ایجاد شده است هستیم.
من ارزش مستندهایی که در قالب آرشیوی و گزارشی کار میشوند و حتی گزارشهای خبری را کم نمیدانم. برای مثال زمانی که قرار است خبری به سرعت به دست مخاطب برسد، گزارشهای خبری بسیار ارزشمند هستند، اما برای تحلیل یک اتفاق ما نیاز به مستند جدی و داستانی داریم. درواقع به نظر من گزارش خبری و مستندهای گزارشی مثل روزنامهها و مستندهای داستانی و تحلیلی مانند کتابها هستند. روزنامه ارزش خودش را دارد، ولی برای یک روز، درحالی که کتابها ماندگار هستند و برای نسلهای بعد نوشته میشوند.
الان فضایی برای مستندسازان در ایران فراهم نیست که در اتفاقات این چنینی و در بحرانها بتوانند دوربین هایشان را روشن کنند و بدون گرفتاری کارشان را انجام دهند. «مه آباد» هم ماحصل اتفاقی بود که از طریق بنیاد «روایت فتح» رقم خورد و من نمیدانم اگر مستقل وارد آنجا میشدم، کسی با من همکاری میکرد یا نه. متأسفانه مسئولان، به جز مسئولان فرهنگی، هیچ وقت متوجه اثرگذاری یک اثر هنری نیستند.
آنها همیشه میخواهند مشکلات را از دوش خودشان بردارند و بگویند این مشکل مربوط به آنها نیست. به همین علت هیچ وقت مستندسازی را که بخواهد مستقل و بدون پیش فرض موضوعی را روایت کند و شاید اشکالات را به رخشان بکشد دوست ندارند. اما درهرحال مستندسازان باید جدی و حق طلبانه دنبال اتفاقات بروند و روایت شخصی خودشان را بیان کنند.
من باید از روایت فتح تشکر کنم که حتی لحظهای هم مستندسازش را محدود یا زاویه دید دیگری را تحمیل نکرد. آنها من را تا آخرین لحظات آزاد گذاشتند. حتی زمانی که به عنوان تصمیم گیرنده درباره فیلم میتوانستند اصلاحات تلویزیون را برای پخش اعمال کنند، بازهم با من همکاری کردند و فیلم را پخش نکردند.